نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 123

1. از دلم هیچ خبر نیست ندانم که کجاست

2. هر کجا هست چه آید ز چنان دل که مراست

3. در خمِ زلفِ بتی مانده باشد محبوس

4. هم مگر بادِ صبا زو خبری آرد راست

5. اعتمادی نبود بر دلِ هر جاییِ من

6. راست گویم که دل غافلِ نا پا برجاست

7. گر به انصاف رود داوریِ دیده و دل

8. گنه دیدهء شوخ است که دل قیدِ بلاست

9. این دگر هست که مشّاطهء فطرت ز ازل

10. نقشِ هر جنس به تقدیر چنان کرد که خواست

11. گر نمیخواست که مجنون شود آشفتهء عشق

12. رویِ لیلی ز پی فتنه چرا میآراست

13. من خود از دستِ رقیبان شدهام دیوانه

14. عاقلی کو که نه از عشق سرش پر سوداست

15. هر کجا بر سرِ کویی بنشستم عمدا

16. رستخیز آمد و طوفانِ ملامت برخاست

17. زاریی دارد و فریاد رسی میطلبد

18. بر نزاری چه ملامت که رقیبش به قفاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سوسن چو زبان داشت فروشد به خموشی
* در سینهٔ او گوهر اسرار نهادند
شعر کامل
عطار
* پیوسته درین باغ، دلم چون گل رعنا
* رویی به بهار و رخ دیگر به خزان داشت
شعر کامل
صائب تبریزی
* صد غنچهٔ دل از نفس ما شکفته شد
* هر جا که چون نسیم سحر پا گذاشتیم
شعر کامل
رهی معیری