نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1347

1. مرا چیزهایی نمودند روی

2. که با کس نگفتند کآن را بگوی

3. بگفتند و گفتیم و نشنود کس

4. همین است معنیِ سنگ و سبوی

5. به جز روی او نیست رویی دگر

6. جزاین روی رویِ دگر نیست روی

7. همه جان و دل هر چه جز جان و دل

8. نه جان است و دل بل که سنگ است و روی

9. مرا مُسکراتی ست در وجد عشق

10. که از من مخواه آن و از من مجوی

11. مکن عیب بر دل بداده ز دست

12. که سیلاب ناگه درآید به جوی

13. درین بحر غُسلی به رغبت برآر

14. برو چرکِ نفس از طبیعت بشوی

15. نمی دانی ای تن فرو داده خوار

16. به چوگان و دورانِ محنت چو گوی

17. که عشق نزاری به هر شش جهات

18. ندا می کند از در و بام و کوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صورت یوسف نادیده صفت می‌کردیم
* چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت
شعر کامل
سعدی
* بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
* کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
شعر کامل
حافظ
* امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی
* بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا
شعر کامل
مولوی