نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1363

1. دریغ عمر که بی‌هوده صرف شد هی هی

2. من و شبی و زمانی و لحظه‌ ای بی می

3. به دست خود که کند با خود این که من کردم

4. کهای توبه‌ام آخر ز احمقی تا کی

5. قسم نخورده و عهدی نکرده‌ام وانک

6. گواه قاضی شهرست هان بپرس از وی

7. وجودِ من متعلّق به جام می بوده‌ست

8. چنان که ذرّه به نور و چنان که نور به فی

9. به جست و جویِ می افتاده بوده‌ام همه عمر

10. چو رعد کوی به کوی و چو قیس حی بر حی

11. گرفته شارع خم‌خانه پیش دشمن و دوست

12. زبان گشاده به نفرین و آفرین از پی

13. چه‌گونه توبه ز می کردن ای مسلمانان

14. ز می که قوتِ روان است و قوّت رگ و پی

15. همه گلابِ معنبر چکد ز ابر بهار

16. گر از ترشّحِ می بر صبا نشیند خوی

17. همه سعادتِ می‌خوارگان که کرده ستند

18. به دستِ جود و سخا فرشِ صیتِ حاتم طی

19. نزاریا چو نیی مردِ توبه مردانه

20. می مغانه خور و غم مخور به ادنی شی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
* یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
شعر کامل
حافظ
* آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
* خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* سحر شکفته تر از گل ز خواب برخیزد
* به دست طفل گذارند چون حنا در خواب
شعر کامل
صائب تبریزی