نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 243

1. یارم برفت و از منِ دل خسته برشکست

2. یاری چنان دریغ که بگذاشتم ز دست

3. حیف است دست باز گرفتن ز مهربان

4. خاصه چه مهربان بتِ خوش باشِ خوش نشست

5. یک دم خیالِ او ز دو چشمم نمی رود

6. زیرا تمام مستم از آن چشمِ نیم مست

7. گر گویمش دمی ز نظر رفته هست نیست

8. ورگویم از غمش دلم آزرده نیست هست

9. هم چون زمین تحمّلِ بارِ غمش کنم

10. تا آسمان شود به قیامت چو خاک پست

11. بر ما قیامت آمد و بگذشت و منتظر

12. دیریست تا به موعدِ خلدست پای بست

13. ای باز از زبانِ فلان گوی با فلان

14. گر هیچ یادت آید از صحبتِ الست

15. باز آ که در فراقِ تو زان ها که دیده ای

16. شوریده تر شده ست نزاریِ می پرست

17. ورنه جواب ده که به ما در سلوکِ عشق

18. آن کس رسد که کلّی از خویشتن برست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می کند باد صبا هر روز پیش از آفتاب
* مصحف خلق ترا از بوی گل تفسیرها
شعر کامل
صائب تبریزی
* می رود عمر گرانمایه و ما غافل ازو
* وه که جز محنت و اندوه نشد حاصل ازو
شعر کامل
جامی
* به من هر چون خضر دادند عمر جاودان، اما
* گره شد رشته عمرم ز بس برخویش پیچیدم
شعر کامل
صائب تبریزی