نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 261

1. ای که جانم به فدایِ قد خوش منظرِ دوست

2. کاش صد جان دگر داشتمی در خور دوست

3. روزها می­گذرد تا خبرش نشنیدم

4. چون کنم، با که بگویم که فرستم برِ دوست

5. دشمن اربا من ازین روی ترش خواهد داشت

6. بس که من بوسه شیرین خورم از شکّرِ دوست

7. گر همه خلقِ جهان دشمنِ عاشق باشند

8. هیچ غم نبود اگر دوست بود یاور دوست

9. ساقیا باده به یارانِ دگر ده نه به من

10. که مرا باده نباید مگر از ساغرِ دوست

11. یاسمن مشکن و گل پیش میاور که مرا

12. سرِ جان نیست درین باغ به جان و سرِ دوست

13. مطربا چنگ مسازید و مگویید غزل

14. که سر زهره ندارم به رخِ ازهرِ دوست

15. هرکه را حادثه­یی افتد اگر واقعه­یی

16. مرجعی دارد و بی چاره نزاری درِ دوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
* باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور
شعر کامل
حافظ
* از ترکتاز عشق کسی جان نمی برد
* این سیل بر خرابه وآبادمی زند
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر من آلوده دامنم چه عجب
* همه عالم گواه عصمت اوست
شعر کامل
حافظ