نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 335

1. مرا ز دوست به زنجیر باز نتوان داشت

2. به دفع وعده و تاخیر باز نتوان داشت

3. رها کنید مرا عاقلان چه میخواهید

4. قضای رفته به تدبیر باز نتوان داشت

5. مریض را که اجل می برد مترسانید

6. ز موج بحر که تقدیر باز نتوان داشت

7. مرا اگر همه عالم به قصد برخیزند

8. به تیغ از آن قد چون تیر باز نتوان داشت

9. به روز اگر ز در دوست باز دارندم

10. به شب ز آه جهان گیر باز نتوان داشت

11. خوشا ز کار نزاری که از چنین سوداش

12. به عرضه کردن توفیر باز نتوان داشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
* ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
شعر کامل
رودکی
* برو ای نرگس رعنا، تو به این چشم مناز
* ناز را چشم سیه باید و مژگان دراز
شعر کامل
هلالی جغتایی
* خمار آلوده ام، سود و زیان خود نمی دانم
* به یک پیمانه سودا می کنم دنیی و عقبی را
شعر کامل
صائب تبریزی