نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 378

1. همین که بانگ بر آید که فالق الصباح

2. غذای روح طلب کن بخواه کوزه راح

3. اگر جماد نیی جنبشی کن ای غافل

4. مباش کم ز وحوش و طیور وقت صباح

5. برای دفع مخالف گر اتفاق افتد

6. روا بود که پیاپی روان کنند اقداح

7. اگر نه کی کند افراط طبع مرد حکیم

8. که در شراب گران نیست هیچ خیر و فلاح

9. طلاق دختر رزجز حرام خواره نخورد

10. منش قبول کنم تا بود حلال و مباح

11. ز عقد خم به در آگو که من به کاوینش

12. همه جهان بدهم تا درآرمش به نکاح

13. اگر مخالف حق عاقل است و دون زاهد

14. خلاف عقل صواب است و ترک زهد صلاح

15. که را جراحت عشق است گو مدار امید

16. که التیام پذیرد به صنعت جرّاح

17. چو آشنا شده ایم از مبادی فطرت

18. به اتصال فزون می کنند میل ارواح

19. فروغ شمع چنان است پیش طلعت دوست

20. که در مقابل خورشید آسمان مصباح

21. چه کار با نظر آفتاب عقل آن را

22. که مرغ عشق در آرد به زیر ظلّ جناح

23. نزاریا تو و تسلیم بس که نگشاید

24. در سعادت کلّی مگر بدین مفتاح


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گل چه داند که درد بلبل چیست؟
* او همین کار رنگ و بو داند
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت
* مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم
شعر کامل
سعدی
* دستی که ریزشی نکند شاخ بی برست
* نخلی که میوه ای ندهد خشک بهترست
شعر کامل
صائب تبریزی