نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 38

1. می بیارید و به می تازه کنید ایمان را

2. غم جنّات و جهنم نبود رندان را

3. ترک خود گیر که با خود به مکانی نرسی

4. که در آن کوی مجالی نبود رضوان را

5. عاقلان را به مقامات مجانین ره نیست

6. با چنین قوم که ماییم چه کارایشان را

7. راز مگشا و گر چاره نباشد این عهد

8. با کسی بند که باطل نکند پیمان را

9. هر چه درباره من گفت به جای خود بود

10. من ملامت نکنم معترض نادان را

11. ره به مجنون نبرد عاقل تدبیر اندیش

12. خبر از عالم انسان نبود حیوان را

13. هر که راه از حیوانی سوی انسانی یافت

14. بشنیده ست و بدانست که جان جانان را

15. همه دشواری وآسانی دل چندان است

16. که بدانست که موقوف که دارد جان را

17. مصلحت بین و به هم برزده لفظی است خلنج

18. کد خدایی نرسد بی سرو بی سامان را

19. ما نترسیم ز تهدید و وعید دشمن

20. دوست گر سر برود رد نکند فرمان را

21. گر چو من رانده یی قربت این حضرت یافت

22. نظر شاه جهان است که داند آن را

23. گر گدایی چو نزاری نبود ور باشد

24. هیچ نقصان نکند مملکت سلطان را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* منم دل پر از غم ز کردار خویش
* بغم بسته جان را ز تیمار خویش
شعر کامل
فردوسی
* فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
* گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
شعر کامل
حافظ
* لبش می‌بوسم و در می‌کشم می
* به آب زندگانی برده‌ام پی
شعر کامل
حافظ