نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 393

1. مصحف به فال باز گرفتم ز بامداد

2. برفور السلام علیکم جواب داد

3. کردم از این سعادت کلی سپاس و شکر

4. گشتم از این بشارت عظما عظیم شاد

5. بختم از این نوید برآورد سر ز خواب

6. عقلم بر این دلیل اساسی دگر نهاد

7. بر نام قاصدی که فرستاده ام به دوست

8. فالی زدم که مقدم قاصد به خیر داد

9. من خود نیازمندی خود عرضه میکنم

10. هر روز چند بار به دست ، بر یدِ باد

11. این بس که یاد ما گذرد بر زبان دوست

12. ما را چه حد آن که از ایشان کنیم یاد

13. ما را ز دوستان خدا یک نظر تمام

14. آن است هر چه هست اگر تن دهی به داد

15. بختش دگر ز خواب عدم بر نداشت سر

16. هر کو ز چشم همت ایشان بیوفتاد

17. با خود نیامده ست نزاری مستمند

18. زان شب که یار مست کمینی برو گشاد

19. زان وقت باز عکس خیال جمال دوست

20. تا چشم باز کرد به پیشش برایستاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
* وان که این کار ندانست در انکار بماند
شعر کامل
حافظ
* چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
* پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
شعر کامل
سعدی
* خبر ما برسانید به مرغان چمن
* که هم آواز شما در قفسی افتادست
شعر کامل
سعدی