نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 434

1. بر یاد دوستان نفسی می زنم به درد

2. خوش وقت دوستان که کسی یاد ما نکرد

3. ای باد بگذر امشب و با دوستان بگوی

4. تا می خوردند می که خردمند غم نخورد

5. گر فرصتی درافتد و باشد مجال آن

6. کز دوستان دو حرف توانی سوال کرد

7. گو یاد ما کنید و به همت مدد دهید

8. وآن گه به گرد هیچ مزاحم دگر مگرد

9. تا دوستان ملول نگردند و سر گران

10. رمزی سبک ادا کن و طومار درنورد

11. نگذاردت زمانه زمانی به خانه ای

12. اینجا نمونه ای است به صد اعتبار نرد

13. هان تا به یاوران برسی بیشتر که بس

14. در خانه مخاطره ای مهره وار فرد

15. در زمهریر آزی و عریان ز ستر راز

16. گر نیست برگ بردت از این مرغزار برد

17. هست از سرشک روی نزاری همیشه سرخ

18. ورنه بود هر آیینه رنگ نزار زرد

19. یک هفته عیش و از پی آن مدتی فراق

20. آری خمار و خار بود با نبید و ورد

21. آسایش از حیات همان چند روز بود

22. بی روی دوست بر دل ما شد حیات سرد

23. با روزگار بیش چه کوشی نزاریا

24. دانی که با زمانه نکرده ست کس نبرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نوح را کشتی شکست از لطمهٔ توفان عشق
* کس نیامد بر کنار از بحر بی‌پایان عشق
شعر کامل
فروغی بسطامی
* راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
* شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
شعر کامل
حافظ
* بچین از شاخسار و جیب و دامن پرکن و بنشین
* به روی سبزهٔ نورسته زیر چتر نسترون
شعر کامل
هاتف اصفهانی