نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 486

1. به ترک دوستی کردن نه کار اهل دل باشد

2. ز روی اهل دل پیوسته نامحرم خجل باشد

3. ز بُن گاهِ محبّت سویِ وحدت ره توان بردن

4. و لیکن عالمِ وحدت برون از آب و گِل باشد

5. اگر صد جان برافشانی و خود را در میان بینی

6. چه باشد کثرت و کثرت ز وحدت منفصل باشد

7. میانِ عقل و عشق البتّه اصلاحی نخواهد شد

8. وگر این ماجرا از حکمِ صد قاضی سجل باشد

9. چو ما را پس رویِ عشق فرمودند از مبدا

10. همان اولا بود که عقل پیش از ما بحِل باشد

11. چو شد تسلیم و بیرون آمد از خود عاشقِ صادق

12. چه خواهد بود اگر نه بردبار و محتمل باشد

13. دلِ پاکت صراطِ تست و فردوست رضایِ حق

14. سزایِ غُل بود غولی که در وی غش و غل باشد

15. نباشد دل که بازاری ست پر سودا کدامین دل

16. که در چشمش خیالِ لعبتِ چین و چگل باشد

17. به وجهی بر کسی ما را چه انکارست اگر اصلا

18. معادِ خلق تا مبدا به رجعت متصّل باشد

19. نزاری جان و دل دارد فدایِ آن جوان مردی

20. که دائِم همّتش بر خیر و خوبی مشتمل باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دانه دل را تو پامال علایق کرده ای
* ورنه خرمن ها ازین یک دانه می آید برون
شعر کامل
صائب تبریزی
* قسمت منصور از دار فنا خمیازه بود
* من کشیدم گوش تا گوش این کمان سخت را
شعر کامل
صائب تبریزی
* هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
* درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
شعر کامل
حافظ