نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 500

1. مرا در سینه گر رازی بود هم رازم او باشد

2. چو با او باشد اسرارم سر و کارم نکو باشد

3. ترا چشمی دگر باید گر آن بینی که او بیند

4. ترا جانی دگر باید که آن باشی که او باشد

5. انا الحق گوی چون حلّاج ترکِ خویش بینی کن

6. برون زو هر چه خواهی دید اَز او آرزو باشد

7. خرابات است و مردان اند و خمّارند و خنبِ می

8. مناجات است و تسبیحم صراحی و سبو باشد

9. شش ابریشم مرا و چاریک دارد همه عالم

10. ممالک شش جهت دارد طبایع چارسو باشد

11. مرا جانی ست وآن بی من فدای دوست خواهد شد

12. و گر تقصیر خواهد کرد در عینِ علو باشد

13. ترا با این همه انکار و استکبار کاری نه

14. چو غیری در نمی گنجد هوایِ دوست هو باشد

15. گرو بپذیردم شاید وگرنه هیچ نگشاید

16. برایِ خود نزاری را به رویِ او چه رو باشد

17. چو توقیفش شود همره به مقصد ره توان بردن

18. وگرنه سالکان را کی مجالِ جست و جو باشد

19. سخن باید که جان گوید که تا در جان فرود آید

20. نه هم چون بلبلِ شوریده سر بی هوده گو باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از پرده عراق به عشاق تحفه بر
* چون راست و بوسلیک خوش الحانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* بروید ای حریفان بکشید یار ما را
* به من آورید آخر صنم گریزپا را
شعر کامل
مولوی
* بر لعل لبت جان ز سر شرق فشاندن
* سهل است ولی زیره به کرمان نتوان برد
شعر کامل
کمال خجندی