نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 518

1. گر دلم شد مبتلای عشق عیاری چه شد

2. سهل باشد زین بسی بوده ست بسیاری چه شد

3. گل سِتانی پیشم آمد در چمن بگذشتمش

4. بر رهم افتاد ناگه از گلی خاری چه شد

5. چاره ی دیگر ندارم جز به جان کردن رجوع

6. جان من گر شد فدای دوست ناچاری چه شد

7. از دوتار زلف او ضحاک وقتم چون کنم

8. گر شبی در گردن من حلقه شد ماری چه شد

9. یار می باید که از دنیا و عقبی بگذرد

10. دین و دنیا ناگه ار بر هم زند یاری چه شد

11. تا نبینم هیچ دیگر جز دو لعل و ابرو اش

12. گو بزن بر چشم من از غمزه مسماری چه شد

13. نی محبت ز ابتدا رفته ست ای کوته نظر

14. زان نظر گر شد ز روی کشف اظهاری چه شد

15. در ازل ارواح را بوده ست با هم یک نظر

16. غافل است از سوز ما افسرده را باری چه شد

17. گر اناالحق گفت هم خود گفت کو دیگر کسی

18. صورت حلاج را کردند بر داری چه شد

19. بر نزاری گر خطا بینان ملامت می کنند

20. عاشقم عاشق صواب این دیده ام آری چه شد

21. بندگیِ شاه را اقرار کردم باری چه شد

22. حاسدم بر جهلِ خود کرده ست اصراری چه شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هیچ دانی که چرا پسته چنان می‌خندد
* زانکه گفتم که بدان پسته دهن می‌مانی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* برخیز که در سایه سروی بنشینیم
* کان جا که تو بنشینی بر سرو قیامست
شعر کامل
سعدی
* گه میان چشم نیلوفر زبانه بر زند
* گاه دودش گرد او چون برگ نیلوفر شود
شعر کامل
فرخی سیستانی