نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 537

1. مکر و تزویر به هم در بستند

2. به ستم توبه ما بشکستند

3. من به اسلام ندارم ایمان

4. اگر این قوم مسلمان هستند

5. تا ببرند سر توبه ی من

6. گردنی چند به هم بر بستند

7. گردن شیر ژیان زیر کنند

8. که قوی سرکش و بالادستند

9. نه همین قوم زمستان در کوی

10. از بس افراط و ورع می جستند

11. عیب شوریده سران می جستند

12. دل صاحب نظران می خستند

13. همه در جهل چو عالی علم اند

14. گر به معنی چو مقصر پستند

15. خویش را محتسبی ساخته اند

16. روز هشیار و همه شب مستند

17. گر در آیند به بت خانه عشق

18. چو نزاری همه بت بپرستند

19. رند و زاهد همه یکسان بینند

20. عارفانی که ز خود وارستند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مگر خواهد گشادن باغ شاخ ارغوان را خون
* که نرگس تشت زر بر دست و گلبن نیشتر دارد
شعر کامل
سلمان ساوجی
* رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
* جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود
شعر کامل
حافظ
* ظلم است در یکی قفس افکندن
* مردار خوار و مرغ شکرخا را
شعر کامل
پروین اعتصامی