نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 599

1. هم چنین عمری ست تا دیوانه وار

2. دست بر سر می زنم از عشقِ یار

3. آتشی در جانِ ما بر سوختند

4. تا برآورد از نهادِ جان دمار

5. چند ازین دریایِ نا پایان پدید

6. چند ازین وادیِ نافرجام کار

7. عشق بی نقصان و عاشق بی غرض

8. راه بی پایان و دریا بی کنار

9. مرد را عشقی بباید معتبر

10. عشق را مردی بباید نام دار

11. سوز کو گر داغِ یارت کرد عشق

12. درد کو گر زخمِ عشقت زد نگار

13. اشکِ خونین ریز در صحرایِ درد

14. تا بود کز دیده بنشانی غبار

15. چون نزاری میل در کش عقل را

16. تا ببینی سّرِ پنهان آشکار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر هزار جفا سروقامتی بکند
* چو خود بیاید عذرش بباید آوردن
شعر کامل
سعدی
* به بوی وصل گل از آشیان سفر کردم
* به وصل گل نرسیدم ز آشیان ماندم
شعر کامل
صائب تبریزی
* میگساری که لب و چشم تو بیند، داند
* که چرا از نظرم شکر و بادام افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی