نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 687

1. نمی زنم نفسی تا نمی کنم یادش

2. که بختِ نیک به هر حال هم نشین بادش

3. گشاده خاطر وز اندیشه فارغ آن روزم

4. که تازه روی ببینم به خواب دل شادش

5. دمی ز چشمِ پرآبم نرفت و می دانم

6. که یادِ من به زبان نیز در نیفتادش

7. مرا ز خاکِ درش گردشِ فلک بربود

8. چو پشّه یی که به عالم برون برد بادش

9. سعادتی به همه عمر اتفاق افتاد

10. نحوستی به عوض در برابر استادش

11. که را کنارِ وصالی دمی میسّر شد

12. که روزگار سزا در کنار ننهادش

13. ز روزگار شکایت طریقِ دانش نیست

14. چو اختیار نباشد به داد و بیدادش

15. رواقِ منظرِ طالع بلند و پست آن کرد

16. که از مبادیِ فطرت نهاد بنیادش

17. به صبر کوش نزاری که قیدِ محنت را

18. رسد چو وقت رسد لطفِ حق به فریادش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
* که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت
شعر کامل
حافظ
* سحر شکفته تر از گل ز خواب برخیزد
* به دست طفل گذارند چون حنا در خواب
شعر کامل
صائب تبریزی
* اشکم برون می افگند راز از درون پرده را
* آری، شکایتها بود، از خانه بیرون کرده را
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی