نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 71

1. خوش بود بر طلوع صبح شراب

2. زود بشتاب ساقیا بشتاب

3. پیشتر زان که آفتاب کند

4. کلّه ی ما چو کوره ی پرتاب

5. آفتاب قدح کند روشن

6. کنج تاریک ما به برق شراب

7. دوست مطواع دوست در همه حال

8. یار هم رنگ یار در همه باب

9. پس بدین اعتبار باید بود

10. در جهانِ خراب مست و خراب

11. زاهد خشک مغزِ تر دامن

12. که نداند ره خطا زصواب

13. می خورد بنگ و می نمی نوشد

14. از سرِ آب می رود به سراب

15. ای به رای خود اقتدا کرده

16. کی کند هم حجاب رفع حجاب

17. خویشتن را بدان که هیچ نه ای

18. نص من عرف نفسه دریاب

19. تو نه ای هیچ و چون نباشی تو

20. هم بماند پس از سوال و جواب

21. وقت با بی خودان مست خوش است

22. ای که طوبی لهم و حسن مآب

23. چاره ای کن نزاریا بی خویش

24. به در آ زین محیط بی پایاب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
* گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
شعر کامل
حافظ
* گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
* گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* دل به زنار سر زلف بتان خواهم بست
* خویشتن را به ره کفر سمر خواهم کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی