نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 717

1. تا صبح قیامت نشود ذوق فراموش

2. آن را که کند با تو شبی دست در آغوش

3. نقاش اگر این روی ببیند متحیر

4. چون صورت دیوار بماند ز تو خاموش

5. برمردم دیوانه چه انکار که عاقل

6. تا در دهنت می نگرد می رود از هوش

7. سیم است نمی دانم اگر عاج کدام است

8. کان را بر و گردن نتوان گفت و بنا گوش

9. آخر چه بلایی و چه آشوب و چه آفت

10. شهری ز تو پر فتنه و شهری ز تو بر جوش

11. جور و ستم و حیفِ رقیب اینهمه سهل است

12. از یاد تو باید که نباشیم فراموش

13. یاران خبرم نیست ملامت مکنیدم

14. افتاده چو بینید چه پرسید ز مدهوش

15. با کس نتوان گفت که کشته است که قاتل

16. مجروح بکرده ست و دهن بسته که مخروش

17. گویند که ایام گل و موسم نوروز

18. در خانه و بال است به بستان رو و می نوش

19. خاطر به گلستان نکند میل که در شهر

20. دیوانه بکرده‌ست مرا سرو قبا پوش

21. جایی دگر از کوی دلارام نزاری

22. خوشتر نبود هرکه بگوید تو بمنیوش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به مشکین کمند اندرآویخت چنگ
* به فندق‌گلان را بخون داد رنگ
شعر کامل
فردوسی
* شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
* آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
شعر کامل
حافظ
* سعدی حدیث مستی و فریاد عاشقی
* دیگر مکن که عیب بود خانقاه را
شعر کامل
سعدی