نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 767

1. پیرانه سر ز دست بدادم عنانِ دل

2. من پیر و مبتلا به هوایِ جوانِ دل

3. هر روز چون نَفَس به لب آمد هزار بار

4. در آرزویِ رویِ دل آرای جانِ دل

5. بی دل ترست هر که نگه می کنم ز من

6. خود هیچ کس نشان ندهد از نشانِ دل

7. با آن که دل ندارم و در بندِ جان نی ام

8. ترسم ز آهِ سینه ی آتش فشانِ دل

9. رفته ست مرغِ دل ز نشیمن گهِ قدیم

10. از بس که عشق تفرقه کرد آشیانِ دل

11. بیزارم از دلی که به جان آمدم از او

12. هر جا که خواه گو برو ای خان و مان دل

13. آباد باد حسنِ تو گر دل خراب شد

14. گوهر چه خواه باش مه این و مه آنِ دل

15. آن جا که دوست است به جز دوست هیچ نیست

16. کونّین را چه مرتبه در لامکانِ دل

17. پنجاه سال گفتم و پایان پدید نیست

18. تا چند جان کنم ز پیِ داستانِ دل

19. هم چون نزاریی دگر اندر رکابِ عشق

20. هرگز نداد هیچ کس از کف عنانِ دل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای که دیدی قتل من در پای آن سرو سهی
* شحنه را ز این فتنه واقف کن که: قاتل می‌رود
شعر کامل
اوحدی
* چو خواجه را اجل از ملک پنبه خواهد کرد
* چه اعتبار به پشمی که در کلاهش هست؟
شعر کامل
اوحدی
* به نوبت‌اند ملوک اندرین سپنج سرای
* کنون که نوبت تست ای ملک به عدل گرای
شعر کامل
سعدی