نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 790

1. هزار شکر که برگشتم از سفر به مقام

2. به رغمِ دشمنی و دیدم جمالِ دوست به کام

3. دگر مجاهده ی غربتم هوس نکند

4. که در مشاهده ی دوستان خوش است مدام

5. چو از قیامتِ روزِ وداع یاد آرم

6. عرق ز هیبتِ آنم فرو چکد ز مسام

7. به دردِ دل نظری از پس و رهی در پیش

8. چنان که بادیه ی شوقِ عشق بی انجام

9. هزار نامه سیه کرده ام به دوده ی دل

10. به دستِ باد صبا داده ام اُلام اُلام

11. جفای چرخ و عذابِ سفر مپرس از من

12. چه گویمت که چه آمد به رویم از ایّام

13. شکایتی که من از روزگار دارم هم

14. به روزگار حکایت کنم علی الاتمام

15. به زور و زاری اگر بی تو باده ای خوردم

16. حلال زاده نی ام گر نگفته ام که حرام

17. خمارِ مردم عاشق ز باده ننشیند

18. که دردِ عشق نگیرد به دُردِ می آرام

19. به مجلسی که درافتاد می ندانستم

20. که زهر می خورم از غصّه یا شراب از جام

21. به بویِ دوست چنان مست و بی خبر بودم

22. که حاجتِ می و مسکر نبود و عطرِ مشام

23. سماعِ مطرب و بانگِ نماز فرق نداشت

24. به گوشِ من که مخالف کدام و راست کدام

25. به اختیار نزاری دگر سفر نکند

26. که احتیاط کند مرغِ زخم خورده ز دام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا نقش خیال دوست با ماست
* ما را همه عمر خود تماشاست
شعر کامل
مولوی
* چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
* سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست
شعر کامل
حافظ
* گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم
* اول کسی که لاف محبت زند منم
شعر کامل
سعدی