نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 863

1. دگر سفر نکنم گر به دوست بازرسم

2. هلاکِ خویشتن این بس که می کند هوسم

3. بقایِ عمر همی خواهم از خدا چندان

4. که رویِ دوست ببینم همین مراد بسم

5. حیات اگر به سر آید امید می دارم

6. که پیشِ دوست شود منقطع پسین نفسم

7. فراق هم به نهایت رسد ولی به وصال

8. مساعدت نکند بخت از آن همی ترسم

9. هلاکِ اهلِ نظر شربتِ مفارقت است

10. اگر نه زنده‌دلان را نه تیغ کشت و نه سم

11. ز یار دور فتادم چو عندلیب از گل

12. مگر خدای ببخشد خلاص ازین قفسم

13. تو آن مبین که سفر کردم از دیارِ حبیب

14. گرش ز پیش برفتم هنوز بازپسم

15. مرا مگوی نزاری بر او بده خاطر

16. به دیگری که ارادت نمی رود به کسم

17. به کفر و دین نکنم التفات در غمِ دوست

18. وگر قبول نداری به جانِ دوست قسم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سعدی از این پس که راه پیش تو دانست
* گر ره دیگر رود ضلال مبینست
شعر کامل
سعدی
* گر چه پیریم، از جوانان جهان خوشدلتریم
* خنده ها بر صبح دارد موی چون کافور ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* هر گیاهی کز حریم خیمۀ لیلی دمد
* خورده آب از چشمه سارِ دیدۀ مجنون بُوَد
شعر کامل
جامی