نظیری نیشابوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 151

1. بر قفا چشمت نمی افتد چو این در واشود

2. آن زمان درگاه بشناسی که صدرت جا شود

3. آن که او در کُلبۀ احزان پسر گم کرد یافت

4. تو که چیزی گم نکردی از کجا پیدا شود

5. دوست دارد از غریبان نالۀ بیچارگی

6. عشق می خواهد که کشتی غرق در دریا شود

7. هرکه می خواهد که منشور خراباتش دهند

8. باید اوّل خانمان برهم زن و رسوا شود

9. زو همه خوبی زما زشتی همانا لایق است

10. پردۀ ما بسته ماند پردۀ او واشود

11. شد بهار عمر و ناپخته است انگورم هنوز

12. نیست معلومم که آخر سرکه یا صهبا شود

13. عمرۀ آن کو برآرم، پایم آر آید به کار

14. حلقۀ آن در بگیرم دستم ار گیرا شود

15. کم نظیری راست بر جایی نظر افگنده ام

16. وای اگر روز جزا چشم و دلم گویا شود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
* به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
شعر کامل
حافظ
* چون سرو گذشتم ز ثمر تا شوم آزاد
* صد سلسله از برگ نهادند به پایم
شعر کامل
صائب تبریزی
* آتشین خوی مرا پاس دل من نیست نیست
* برق عالم سوز را پروای خرمن نیست نیست
شعر کامل
رهی معیری