نظیری نیشابوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 481

1. غم از دل بر کران نتوان نهادن

2. گرانی بر جهان نتوان نهادن

3. مرا سرّی به جانان از ازل هست

4. که با جان در میان نتوان نهادن

5. ارادت کرده محرومی مقدّر

6. گنه بر آسمان نتوان نهادن

7. نواله کز کف معشوق باشد

8. به تلخی از دهان نتوان نهادن

9. سری کافراختم از آستانش

10. بجز بر آستان نتوان نهادن

11. ز بس داغ جنون آشفته مغزم

12. سرم بر پرنیان نتوان نهادن

13. سمند عشر تم توسن چنانست

14. که مویش بر عنان نتوان نهادن

15. ثبات از عالم و ارکان برونست

16. اساسی آنچنان نتوان نهادن

17. قضای چرخ مار بیضه خوار است

18. درین کاخ آشیان نتوان نهادن

19. عزیز خاندانم از مکان رفت

20. قدم بر لامكان نتوان نهادن

21. توانم جان به آسان داد لیكن

22. به جسم مرده جان نتوان نهادن

23. چنان هجرش دل و دستم شکسته

24. که کلکم در بنان نتوان نهادن

25. قلم درکش به دیوان نظیری

26. ز بس سهوش نشان نتوان نهادن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتمش قد بلندت بصنوبر ماند
* گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست
* چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز
شعر کامل
حافظ
* کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
* عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
شعر کامل
حافظ