1. زین نگارستان که اهل اگره آیین بسته اند

2. چینیان درهای صورتخانۀ چین بسته اند

3. دست این صنعت نگاران نشکند کز آب و گل

4. طاق ها چون طاق ابروی نگارین بسته اند

5. حجلۀ سور است کار باب سعادت را در او

6. نوعروس کشوری هر گوشه کابین بسته اند

7. زیر نقش هر قدم آیینۀ اسکندری

8. از نشان و جبهۀ خان و سلاطین بسته اند

9. بارگاه شاه در وی استانی دیگرست

10. که پرند و پرنیانش ماه و پروین بسته اند

11. پایۀ عرش مرصّع بر ثوابت کرده جا

12. بر سر عرش آسمانی گوهرآگین بسته اند

13. خرده کاری های شادروان گردون سای شاه

14. اختران را پرده بر چشم جهان بین بسته اند

17. شکر این ساقی که از یک جرعه صد جان تازه کرد

18. هرکه را بشکست از می توبه ایمان تازه کرد

19. ملکت از حکمت گرفت آثار گردون طرفه یافت

20. جام بر مسند کشید آیین و دوران تازه کرد

21. منصب هر مرد بر اندازۀ مقدار او

22. در دل مردان مجلس عیش مردان تازه کرد

23. هیچ شاهی را چنین مسند کسی آیین نبست

24. فیض قدسی یار شد فردوس و رضوان تازه کرد

25. خلعتی کایّام بر بالای این مجلس برید

26. صبح وش هر روز از نورش گریبان تازه کرد

27. بر خود از شادیّ این آیین ببالد روزگار

28. همچو دهقانی که با رانش گلستان تازه کرد

29. چرخ چندان گوهر رخشان نثار شاه ساخت

30. کز حضیض خاک تا بالای کیوان تازه کرد

33. این جهان را بارگاه تو جهانی دیگرست

34. سقف قصرت آسمان را آسمانی دیگرست

35. مایۀ تجّار کنعان این قدر اسباب نیست

36. زیب این فرخنده مصر از کاروانی دیگرست

37. باحمل؟ چندین سعادت در جهان هرگز نبود

38. این شرف با آفتاب از خاندانی دیگرست

39. تخته ارژنگ و ملک چین و قصر بیستون

40. کز ورای نه سپهرش استانی دیگرست

41. دهر را چندین جواهر حاصل ایّام نیست

42. لعل و مروارید او از بحر و کانی دیگرست

43. گنج می جوید ز قهر دست شه در وی امان

44. زانکه هر عقدش به حسنش قهرمانی دیگرست

47. ای درت مجموعۀ ذرّات سرگردان شده

48. آفتابی دایم از برج شرف تابان شده

49. نه فلک زیر و زبر هر روز بیرون کرده اند

50. تا به طراحان بزمت طرح کار آسان شده

51. اوج سقفش اختر آیین است گویی آسمانست

52. فرش صحنش گوهر آگین است گویی کان شده

53. از نوای زهره کو دستان سرای بزم تست

54. آسمان بر درگهت استاده و حیران شده

55. خاک را نشر دفاین کرده اینک رستخیز

56. بحر را کشف ذخاین گشته هین طوفان شده

57. روضه ای کز شرم او رضوان جنّت گشته گم

58. مجلسی کز رشگ او باغ جنان پنهان شده

59. شاه چون شمع فروزان در میان انجمن

60. انجمش در گرد چون پروانه سرگردان شده

63. پادشاها، تا بود ایّام ایّام تو باد

64. تا می عشرت بود در جام در جام تو باد

65. نطق را آسایش از آسایش ایّام تست

66. ملک را آرام از عدل دلارام تو باد

67. در همه کارم عدالت رهبر کردار تست

68. در همه رای سعادت کام بر کام تو باد

69. چرخ اگر کامی دهد با رای تو بیند صلاح

70. بخت اگر کاری کند چشمش بر انعام تو باد

71. نام تو دین محمد را بلند آوازه کرد

72. تا قیامت خطبۀ اسلام بر نام تو باد

73. هر کجا مشکل گشا عقلیست جبریلت رسول

74. هر کجا فرمان روا وصلیست پیغام تو باد

75. نام تو بر ماه و بر گردون به خوبی شد علم

76. این علم تا ماه بر چرخست بر بام تو باد