عبید زاکانی_دیوانمقطع ها (فهرست)

شمارهٔ 17 - ایضا در شکایت از قرض گوید

1. وای بر من که روز شب شده‌ام

2. دایما همنشین و همدم قرض

3. مدتی گرد هرکسی گشتم

4. بو که آرم به دست مرهم قرض

5. آخرالامر هیچکس نگشاد

6. پای جانم ز بند محکم قرض

7. ... ن درستی نیافتم جائی

8. که مرا وارهاند از غم قرض


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مردم سپند بر سر آتش نهند و تو
* آتش زدی به عالم از آن خال چون سپند
شعر کامل
فروغی بسطامی
* یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
* در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
شعر کامل
حافظ
* غافل مشو ز عمر که ساکن نمی شود
* سیل عنان گسسته اقامت پذیر نیست
شعر کامل
رهی معیری