اوحدیمنطق العشاق (فهرست)

شمارهٔ 4-در مذمت روزگار

1. جهان خالیست، من در گوشه زانم

2. مروت قحط شد، بی‌توشه زانم

3. اگر بودی چنان چون بود ازین پیش

4. بزرگی کو بدانستی کم از بیش

5. چرا بایستمی ده نامه گفتن؟

6. چو خامان درد دل با خامه گفتن؟

7. کی از ده نامه‌ای نامم برآید؟

8. ز هر بیهوده‌ای کامم بر آید؟

9. چو دریا پر گهر دارم ضمیری

10. ولی گوهر نمیجوید امیری

11. چون ماه از طبع من خود نور پاشد

12. نه او را مشتری باید که باشد؟

13. سخن را چون خریداری ندیدم

14. به از ترک سخن کاری ندیدم

15. خرد دورست ازین بیهوده گفتن

16. حدیث بوده و نابوده گفتن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از آن اهل دل در پی هرکسند
* که باشد که روزی به مردی رسند
شعر کامل
سعدی
* تا نسوزد برنیاید بوی عود
* پخته داند کاین سخن با خام نیست
شعر کامل
سعدی
* مدتی چون غنچه در خون جگر پیچیده ام
* تا درین گلزار چون گل یک دهن خندیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی