اوحدیمنطق العشاق (فهرست)

شمارهٔ 57-غزل

1. همانا با منت یاری همین بود

2. فغان و گریه و زاری همین بود

3. مرا گفتی که: یاری مهربانم

4. زهی! نامهربان، یاری همین بود؟

5. به دام من در افتادی و حالی

6. برون جستی و پنداری همین بود

7. زدی لاف از وفاداری همیشه

8. چه میگویی؟وفاداری همین بود؟

9. به مهرم یاد میکردی ازین پیش

10. کنون یادم نمی‌اری، همین بود؟

11. تنم بیمار بود از غم همیشه

12. دوا کردی و بیماری همین بود؟

13. به دلداری تو با من عهد کردی

14. کنون آن عهد و دلداری همین بود؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سپید و سیاهست هر دو زمان
* پس یکدگر تیز هر دو دوان
شعر کامل
فردوسی
* عالم شهر گو مرا وعظ مگو که نشنوم
* پیر محله گو مرا توبه مده که بشکنم
شعر کامل
سعدی
* برگ خرمایم که از من باد زن سازند خلق
* باد سردم در لب است و ریز ریز اجزای من
شعر کامل
خاقانی