اوحدیمنطق العشاق (فهرست)

شمارهٔ 61-حکایت

1. به خر گفتند: کیمخت از چه بستی؟

2. بگفت: از زخم سیخ و چوب دستی

3. چو من در خاک خاموشی نشستم

4. زدندم چوب، تا کیمخت بستم

5. نشان دانش اندر قیل و قالست

6. هران کس را که نطقی نیست لالست

7. به قدر راستی گیرد سخن سنگ

8. سخن کز راستی بگذشت، شد لنگ

9. سخن گر بد بود بنیاد جنگست

10. چو نیک آید نشان هوش و هنگست

11. سخن نوباوهٔ بستان روحست

12. سخن مفتاح ابواب فتوحست

13. سخن کشاف اسرار نهانیست

14. مکن منع این سخن را، کاسما نیست

15. سخن کز روی دانش باشد و هوش

16. کنند او را چو مروارید در گوش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به ذوق رنگ حنا، کودکان نمی خسبند
* چه می شود، تو هم از بهر آن نگار مخسب
شعر کامل
صائب تبریزی
* تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
* جایی دلم برفت که حیران شود عقول
شعر کامل
سعدی
* بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
* که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
شعر کامل
حافظ