عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 174

1. نخورم زخم در آن کوچه که مرهم باشد

2. نشوم کشته در آن شهر که ماتم باشد

3. خجل آن کشته که چون تیغ کشد غمزهٔ دوست

4. احتیاجش به دم عیسی مریم باشد

5. گفت و گوهای حکیمانه نیالاید عشق

6. واگذارید که این نکته مسلّم باشد

7. عقل را کرده ام از مغلطه خاموش، بلی

8. خرقهٔ بی ادبان است که ملزم باشد

9. عرفی از گریه نیاساید توفان، برخیز

10. جم و کی نیست که او را غم عالم باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
* در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
شعر کامل
حافظ
* در گشاد کار خود مشکل گشایان عاجزند
* شانه نتواند گشودن طره شمشاد را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
* گدای خاک در دوست پادشاه من است
شعر کامل
حافظ