عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 205

1. چه فتنه در دل آن عشوه ساز می گذرد؟

2. که گرم روی بر اهل نیاز می گذرد

3. دراین غمم که مبادا بگیرمش به ضمیر

4. چو حرف اهل دل امتیاز می گذرد

5. به دل گذشتی و با آن که عمرها بگذشت

6. هنوز دل ز بر جان به ناز می گذرد

7. به شهر عشق بنازم که ساکنانش را

8. تمام عمر به عجز و نیاز می گذرد

9. به غیرتم که ز ما غیر رنگ می یابند

10. گهی که در دلم آن دلنواز می گذرد

11. سزد ز غیرت اگر مانعم شوی، آن راز

12. که در میان من و دل چه راز می گذرد

13. خراب حالی دل ها ببین که آن مغرور

14. به عهد حسن جوانی و ناز می گذرد

15. عنان دل و دین من ز کف رود، عرفی

16. که آن کرشمه به این ترکتاز می گذرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
* خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد
شعر کامل
مولوی
* تا چشمم اوفتاد به شاهین زلف تو
* عنقای عشق بر سر من آشیانه کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
* وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
شعر کامل
حافظ