عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 307

1. چو مرغ سدره که در آشیان بیاساید

2. به چین زلف تو جان بیاساید

3. برانم از در یار، ای ادب، که یک چندی

4. ز ننگ بوسه ام آن آستان بیاساید

5. ز رشک حوصله ام آسمان بود دلگیر

6. کرشمه ای که دل آسمان بیاساید

7. مکن هلاک به بازیچه ام، بزن زخمی

8. که خون چکان لبم از الامان بیاساید

9. مبر به باغ، ببر سوی گلخنم، کانجا

10. ز بوی سوختگی مغز جان بیاساید

11. دلش که مانده شود آسمان، در آزارم

12. هزار سال پس از من جهان بیاساید

13. چنان به ماتم دل در غمت کنم شیون

14. که کشته گان غمت را روان بیاساید

15. فغان که تلخ سرشتند، پیکرم، عرفی

16. نشد که زاغی از این استخوان بیاساید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اشک خونین نه ز هر آب و گل آید بیرون
* این گل از دامن صحرای دل آید بیرون
شعر کامل
صائب تبریزی
* خموش حافظ و از جور یار ناله مکن
* تو را که گفت که در روی خوب حیران باش
شعر کامل
حافظ
* مستان خدا گر چه هزارند یکی اند
* مستان هوا جمله دوگانه‌ست و سه گانه‌ست
شعر کامل
مولوی