عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 310

1. عیدی چنین، که زاهد، اندوه دین ندارد

2. ناید ز دل که ما را، اندوهگین ندارد

3. مردم به عید قربان، در عیش و من به حسرت

4. کان حسرت شهادت، عیدی چنین ندارد

5. صورت نبسته فرهاد، کارش، وگر نه شیرین

6. گو یک نفس که گلگون، در زیر ران ندارد

7. کافرتر است زاهد، از برهمن، ولیکن

8. او را بت است در سر، در آستین ندارد

9. در خلوت ار به جاه است، این عرض و طول طاعت

10. باور کنم که زاهد، خود را بر این ندارد

11. آن ها که دانی ای دل، از زاهدان بی دین

12. ظاهر مکن به عرفی، کو نیز دین ندارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
* فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
شعر کامل
حافظ
* در چشم پاک بین نبود رسم امتیاز
* در آفتاب سایه شاه و گدا یکی است
شعر کامل
صائب تبریزی
* منم دیوانه و او سرو قامت
* حدیث راست از دیوانه پرسید
شعر کامل
خواجوی کرمانی