عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 394

1. تا برده ام به مدرسهٔ عشق رخت خویش

2. دارم وظیفه از جگر لخت لخت خویش

3. مخمور خامشی ام، فراموش کرده ایم

4. هم عهدهای ساقی و هم روی سخت خویش

5. شاهی که ظلم را به میانجی عنان دهد

6. تیغ عدوی ملک رساند به تخت خویش

7. مهلت مجو که بیشتر از عهد غنچه گی

8. گل باز بسته بود ز شاخ درخت خویش

9. گر دولت این بود که به درویش داده اند

10. باید گریستن، جم و کی را، به تخت خویش

11. عرفی هنوز مدحت دون همتان مکن

12. توفان چو تند شد تو مینداز رخت خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم
* که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان
شعر کامل
حافظ
* کی کند ناخوب را بیداد خوب
* چون کند نامرد را کافور مرد
شعر کامل
سنایی
* گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم
* به شرط آن که به دست رقیب نسپاری
شعر کامل
سعدی