عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 402

1. جان می رود ای اشک ز دنباله روان باش

2. وی ناله تو هم چند قدم پیرو جان باش

3. ای شوق درافشای غمم این چه شتاب است

4. کو راز من غمزده یک چند نهان باش

5. می آید و می بارد ازو ناز و تعافل

6. ای دیدهٔ امید به حسرت نگران باش

7. مستانه پی سوختن جان و دل آمد

8. ای دل همه طاقت شو و ای تن همه جان باش

9. عرفی مشو آزرده هنوز اول صلح است

10. گو عشوه همان، غمزه همان، ناز همان باش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
* تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
شعر کامل
حافظ
* وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
* حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
شعر کامل
حافظ
* مباش وقت سحر بی ستاره ریزی اشک
* که نور چهره گردون ز گریه سحری است
شعر کامل
صائب تبریزی