عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 47

1. تاج زر گر بودش فتنه ی از بهر خود است

2. فتنه این است که در زیر کلاه نمد است

3. معنی تجربه بشناس و ره تجربه گیر

4. تا بدانی که تو را ظلم عدالت مدد است

5. در میانی خزف و گوهرم اندیشه به جاست

6. من که دی هر که نکو یافتم امروز بد است

7. گر شود جام بدل شخص مبدل نشود

8. هر کجا یا صنم آمد به زبان یا صمد است

9. حسد تهمت آزادی سروم بگداخت

10. این مرادی است که بر تهمت او هم حسد است

11. رقم هندسه عرفی منه اشعار مرا

12. هر جه زین باغ بروید گل سر سبد است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جای حیرت نیست گر شد سینه ما چاک چاک
* شیشه را چون نار خندان می کند صهبای عشق
شعر کامل
صائب تبریزی
* می‌سوزم و می‌سازم از آن روی که چون عود
* کار من دلسوخته از سوز بسازست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت
* ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
شعر کامل
حافظ