عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 470

1. زخمی شوق توام، سینهٔ جوشان دارم

2. در کوچهٔ الماس فروشان دارم

3. کی مسلمان کندم صحبت اصحاب کرم

4. که در آن زمره بسی حلقه به گوشان دارم

5. آتش پنبهٔ گوش دگرانم کامروز

6. گوش را مزرعهٔ پنبه فروشان دارم

7. صحبت عمر فرومایه ملولم دارد

8. میل همدوشی تابوت به دوشان دارم

9. واعظا در گذر از قافلهٔ من که متاع

10. همه گوش است ولی نذر خموشان دارم

11. عرفی امروز به کاشانهٔ من باش که باز

12. گله ای از دل بی شرم خروشان دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برین گونه گردد سراسر سخن
* شود سست نیرو چو گردد کهن
شعر کامل
فردوسی
* گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
* گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
شعر کامل
حافظ
* رنگ بر روی سهیل از عرق شرم نماند
* این چه رنگ است که آن سیب ز نخدان دارد
شعر کامل
صائب تبریزی