رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد چهارم (فهرست)

شمارهٔ 11-ساغر خورشید

1. زلف و رخسار تو ره بر دل بیتاب زنند

2. رهزنان قافله را در شب مهتاب زنند

3. شکوه ای نیست ز طوفان حوادث ما را

4. دل به دریازدگان خنده به سیلاب زنند

5. جرعه نوشان تو ای شاهد علوی چون صبح

6. باده از ساغر خورشید جهانتاب زنند

7. خاکساران ترا خانه بود بر سر اشک

8. خس و خاشاک سراپرده به گرداب زنند

9. گفتم : از بهر چه پویی ره میخانه رهی

10. گفت : آنجاست که بر آتش غم آب زنند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نسیم در سر گل بشکند کلاله سنبل
* چو از میان چمن بوی آن کلاله برآید
شعر کامل
حافظ
* بی‌نیازی را که هم دل تفته بینی هم جگر
* شرب عزلت هم تباشیرش دهد هم ناردان
شعر کامل
خاقانی
* ز سروقد دلجویت مکن محروم چشمم را
* بدین سرچشمه‌اش بنشان که خوش آبی روان دارد
شعر کامل
حافظ