رضی‌الدین آرتیمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 39

1. چه خواهی ز دفتر تو ای خاک بر سر

2. چو خشت است بالین و خاکست بر سر

3. کجا رفت تاج و نگین سلیمان

4. کجا رفت باد و بروت سکندر

5. شد افسار سرگشتگی تا قیامت

6. اجل گشته‌ای را که دادند افسر

7. همه دردسر بود تاج مرصع

8. همه داغ دل بود باغ مشجر

9. به دامت اگر دشمن افتاد، سر ده

10. بکامت اگر دوست افتاد بگذر

11. مده فرصت از دست دیگر که هم را

12. عجب دانم ار باز ببینیم دیگر

13. به شوخی اسیرم که نبود چو اوئی

14. نه در هشت خلد و نه در هفت کشور

15. براندازد از رخ شبی ار نقابی

16. بر انگیزد از هر طرف روز محشر

17. سرش بیقرار است از سنبل گل

18. برش بی‌نیاز است از مشک و عنبر

19. اگر شمعی افروخت دیوانه باشد

20. کسی را که ماهی چنین آید از در


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تمیز نیک و بد روزگار کار تونیست
* چو چشم آینه در خوب و زشت حیران باش
شعر کامل
صائب تبریزی
* به خود از بهر حسرت داد راهم ورنه معلومست
* ز دریا چند در آغوش گنجد موج دریا را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* ما ز یاران چشم یاری داشتیم
* خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
شعر کامل
حافظ