رودکی_دیوانقصیده و قطعه (فهرست)

شمارهٔ 37 - دیر زیاد آن بزرگوار خداوند

1. دیر زیاد! آن بزرگوار خداوند

2. جان گرامی به جانش اندر پیوند

3. دایم بر جان او بلرزم، زیراک

4. مادر آزادگان کم آرد فرزند

5. از ملکان کس چنو نبود جوانی

6. راد و سخندان و شیرمرد و خردمند

7. کس نشناسد همی که: کوشش او چون؟

8. خلق نداند همی که بخشش او چند

9. دست و زبان زر و در پراگند او را

10. نام به گیتی نه از گزاف پراگند

11. در دل ما شاخ مهربانی به نشاست

12. دل نه به بازی ز مهر خواسته برکند

13. همچو معماست فخر و همت او شرح

14. همچو ابستاست فضل و سیرت اوزند

15. گر چه بکوشند شاعران زمانه

16. مدح کسی را کسی نگوید مانند

17. سیرت او تخم کشت و نعمت او آب

18. خاطر مداح او زمین برومند

19. سیرت او بود وحی نامه به کسری

20. چون که به آیینش پندنامه بیاگند

21. سیرت آن شاه پندنامهٔ اصلیست

22. ز آن که همی روزگار گیرد از او پند

23. هر که سر از پند شهریار بپیچید

24. پای طرب را به دام گرم درافکند

25. کیست به گیتی خمیر مایهٔ ادبار؟

26. آن که به اقبال او نباشد خرسند

27. هر که نخواهد همی گشایش کارش

28. گو: بشو و دست روزگار فروبند

29. ای ملک، از حال دوستانش همی ناز

30. ای فلک، از حال دشمنانش همی خند

31. آخر شعر آن کنم که اول گفتم:

32. دیر زیاد! آن بزرگوار خداوند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
* که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
شعر کامل
حافظ
* خموش هر که شد از قیل و قال وارسته است
* نمی زنند دری را که از برون بسته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* نمی سوزم اگر برق اجل در خرمنم افتد
* که من در خوشگی از کاه گندم را جدا کردم
شعر کامل
صائب تبریزی