سعدی_بوستانباب دوم در احسان (فهرست)

شمارهٔ 14-حکایت

1. یکی سیرت نیکمردان شنو

2. اگر نیکبختی و مردانه رو

3. که شبلی ز حانوت گندم فروش

4. به ده برد انبان گندم به دوش

5. نگه کرد و موری در آن غله دید

6. که سرگشته هر گوشه‌ای می‌دوید

7. ز رحمت بر او شب نیارست خفت

8. به مأوای خود بازش آورد و گفت

9. مروت نباشد که این مور ریش

10. پراگنده گردانم از جای خویش

11. درون پراگندگان جمع دار

12. که جمعیتت باشد از روزگار

13. چه خوش گفت فردوسی پاک زاد

14. که رحمت بر آن تربت پاک باد

15. میازار موری که دانه‌کش است

16. که جان دارد و جان شیرین خوش است

17. سیاه اندرون باشد و سنگدل

18. که خواهد که موری شود تنگدل

19. مزن بر سر ناتوان دست زور

20. که روزی به پایش در افتی چو مور

21. نبخشود بر حال پروانه شمع

22. نگه کن که چون سوخت در پیش جمع

23. گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است

24. تواناتر از تو هم آخر کسی است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
* و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
شعر کامل
حافظ
* حال زار من چه پرسی این نه بس کز روی تو
* دور ماندستم چو دور از روی خور نیلوفری
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* غم عاشق سرایت می کند معشوق را در دل
* ز آه و دود قمری سرو آخر شمع ماتم شد
شعر کامل
صائب تبریزی