سعدی_بوستانباب سوم در عشق و مستی و شور (فهرست)

شمارهٔ 11-حکایت در صبر بر جفای آن که از او صبر نتوان کرد

1. شکایت کند نوعروسی جوان

2. به پیری ز داماد نامهربان

3. که مپسند چندین که با این پسر

4. به تلخی رود روزگارم بسر

5. کسانی که با ما در این منزلند

6. نبینم که چون من پریشان دلند

7. زن و مرد با هم چنان دوستند

8. که گویی دو مغز و یکی پوستند

9. ندیدم در این مدت از شوی من

10. که باری بخندید در روی من

11. شنید این سخن پیر فرخنده فال

12. سخندان بود مرد دیرینه سال

13. یکی پاسخش داد شیرین و خوش

14. که گر خوبروی است بارش بکش

15. دریغ است روی از کسی تافتن

16. که دیگر نشاید چنو یافتن

17. چرا سرکشی زان که گر سرکشد

18. به حرف وجودت قلم درکشد؟

19. یکم روز بر بنده‌ای دل بسوخت

20. که می‌گفت و فرماندهش می‌فروخت

21. تو را بنده از من به افتد بسی

22. مرا چون تو دیگر نیفتد کسی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
* پیاله گیر که عمر عزیز بی‌بدل است
شعر کامل
حافظ
* فلفل فکنده است برآتش بنام ما
* آن خال هندوئی سیه مهره باز باز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
* که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
شعر کامل
سعدی