سعدی_بوستانباب چهارم در تواضع (فهرست)

شمارهٔ 26-حکایت

1. گدایی شنیدم که در تنگ جای

2. نهادش عمر پای بر پشت پای

3. ندانست بیچاره درویش کوست

4. که رنجیده دشمن نداند ز دوست

5. برآشفت بر وی که کوری مگر؟

6. بدو گفت سالار عادل عمر

7. نه کورم ولیکن خطا رفت کار

8. ندانستم از من گنه در گذار

9. چه منصف بزرگان دین بوده‌اند

10. که با زیر دستان چنین بوده‌اند

11. فروتن بود هوشمند گزین

12. نهد شاخ پر میوه سر بر زمین

13. بنازند فردا تواضع کنان

14. نگون از خجالت سر گرد نان

15. اگر می‌بترسی ز روز شمار

16. ازان کز تو ترسد خطا در گذار

17. مکن خیره بر زیر دستان ستم

18. که دستی است بالای دست تو هم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون طره عنبر شکنش در شکن افتد
* از سنبل تر سلسله برنسترن افتد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* اندرین شهر دلم بستهٔ گندم گونیست
* ورنه صد شهر چنین را به جوی نفروشم
شعر کامل
اوحدی
* بجای عنانم عصا داد سال
* پراگنده شد مال و برگشت حال
شعر کامل
فردوسی