سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 127

1. دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست

2. خصم را پای گریز از سر میدان تو نیست

3. تا سر زلف پریشان تو در جمع آمد

4. هیچ مجموع ندانم که پریشان تو نیست

5. در تو حیرانم و اوصاف معانی که تو راست

6. و اندر آن کس که بصر دارد و حیران تو نیست

7. آن چه عیبست که در صورت زیبای تو هست

8. وان چه سحرست که در غمزه فتان تو نیست

9. آب حیوان نتوان گفت که در عالم هست

10. گر چنانست که در چاه زنخدان تو نیست

11. از خدا آمده‌ای آیت رحمت بر خلق

12. وان کدام آیت لطفست که در شأن تو نیست

13. گر تو را هست شکیب از من و امکان فراغ

14. به وصالت که مرا طاقت هجران تو نیست

15. تو کجا نالی از این خار که در پای منست

16. یا چه غم داری از این درد که بر جان تو نیست

17. دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب

18. عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست

19. آخر ای کعبه مقصود کجا افتادی

20. که خود از هیچ طرف حد بیابان تو نیست

21. گر برانی چه کند بنده که فرمان نبرد

22. ور بخوانی عجب از غایت احسان تو نیست

23. سعدی از بند تو هرگز به درآید هیهات

24. بلکه حیفست بر آن کس که به زندان تو نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کدام باد بهاری وزید در آفاق
* که باز در عقبش نکبتی خزانی نیست؟
شعر کامل
سعدی
* چون لاله به نوروز قدح گیر بدست
* با لاله‌رخی اگر تو را فرصت هست
شعر کامل
خیام
* بس که زاهد به ریا سبحۀ صد دانه شمرد
* در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما
شعر کامل
جامی