سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 136

1. ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت

2. گوی از همه خوبان بربودی به لطافت

3. ای صورت دیبای خطایی به نکویی

4. وی قطره باران بهاری به نظافت

5. هر ملک وجودی که به شوخی بگرفتی

6. سلطان خیالت بنشاندی به خلافت

7. ای سرو خرامان گذری از در رحمت

8. وی ماه درافشان نظری از ره رافت

9. گویند برو تا برود صحبتت از دل

10. ترسم هوسم بیش کند بعد مسافت

11. ای عقل نگفتم که تو در عشق نگنجی

12. در دولت خاقان نتوان کرد خلافت

13. با قد تو زیبا نبود سرو به نسبت

14. با روی تو نیکو نبود مه به اضافت

15. آن را که دلارام دهد وعده کشتن

16. باید که ز مرگش نبود هیچ مخافت

17. صد سفره دشمن بنهد طالب مقصود

18. باشد که یکی دوست بیاید به ضیافت

19. شمشیر ظرافت بود از دست عزیزان

20. درویش نباید که برنجد به ظرافت

21. سعدی چو گرفتار شدی تن به قضا ده

22. دریا در و مرجان بود و هول و مخافت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نقطه هایی که درین دایره فرد آمده اند
* همه حیرت زده گردش این پرگارند
شعر کامل
صائب تبریزی
* به بوی سیب قناعت کنم ز باغ جهان
* لباس خویش چو به از غبار خویش کنم
شعر کامل
صائب تبریزی
* سلامی چو بوی خوش آشنایی
* بدان مردم دیده روشنایی
شعر کامل
حافظ