سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 164

1. دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد

2. ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد

3. ای بوی آشنایی دانستم از کجایی

4. پیغام وصل جانان پیوند روح دارد

5. سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد

6. فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد

7. باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را

8. ور نه کدام قاصد پیغام ما گذارد

9. هم عارفان عاشق دانند حال مسکین

10. گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد

11. زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین

12. بر دل خوشست نوشم بی او نمی‌گوارد

13. پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقی

14. گوییم جان ندارد یا دل نمی‌سپارد

15. مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق

16. در روز تیرباران باید که سر نخارد

17. بی‌حاصلست یارا اوقات زندگانی

18. الا دمی که یاری با همدمی برآرد

19. دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت

20. کز دست خوبرویان بیرون شدن نیارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
* هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست
شعر کامل
سعدی
* آن که مسلسل نمود طرهٔ لیلی
* خواست که مجنون اسیر سلسله باشد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
* کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است
شعر کامل
حافظ