سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 216

1. روز برآمد بلند ای پسر هوشمند

2. گرم ببود آفتاب خیمه به رویش ببند

3. طفل گیا شیر خورد شاخ جوان گو ببال

4. ابر بهاری گریست طرف چمن گو بخند

5. تا به تماشای باغ میل چرا می‌کند

6. هر که به خیلش درست قامت سرو بلند

7. عقل روا می‌نداشت گفتن اسرار عشق

8. قوت بازوی شوق بیخ صبوری بکند

9. دل که بیابان گرفت چشم ندارد به راه

10. سر که صراحی کشید گوش ندارد به پند

11. کشته شمشیر عشق حال نگوید که چون

12. تشنه دیدار دوست راه نپرسد که چند

13. هر که پسند آمدش چون تو یکی در نظر

14. بس که بخواهد شنید سرزنش ناپسند

15. در نظر دشمنان نوش نباشد هنی

16. وز قبل دوستان نیش نباشد گزند

17. این که سرش در کمند جان به دهانش رسید

18. می‌نکند التفات آن که به دستش کمند

19. سعدی اگر عاقلی عشق طریق تو نیست

20. با کف زورآزمای پنجه نشاید فکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنین است کردار گردون پیر
* گهی چون کمانست و گاهی چو تیر
شعر کامل
فردوسی
* باد آمد و بوی عنبر آورد
* بادام شکوفه بر سر آورد
شعر کامل
سعدی
* یک شب خیال تو دیدم ما بخواب
* زان چشم، دگر به چشم ندیدم خواب را
شعر کامل
سلمان ساوجی