سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 384

1. نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم

2. برفت در همه عالم به بی دلی خبرم

3. نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم

4. نه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرم

5. من از تو روی نخواهم به دیگری آورد

6. که زشت باشد هر روز قبله دگرم

7. بلای عشق تو بر من چنان اثر کردست

8. که پند عالم و عابد نمی‌کند اثرم

9. قیامتم که به دیوان حشر پیش آرند

10. میان آن همه تشویش در تو می‌نگرم

11. به جان دوست که چون دوست در برم باشد

12. هزار دشمن اگر بر سرند غم نخورم

13. نشان پیکر خوبت نمی‌توانم داد

14. که در تأمل او خیره می‌شود بصرم

15. تو نیز اگر نشناسی مرا عجب نبود

16. که هر چه در نظر آید از آن ضعیفترم

17. به جان و سر که نگردانم از وصال تو روی

18. و گر هزار ملامت رسد به جان و سرم

19. مرا مگوی که سعدی چرا پریشانی

20. خیال روی تو بر می‌کند به یک دگرم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زهی جماعت کوته نظر که سرو سهی را
* گمان برند که چون قد دلربای تو باشد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* به بندگی قدش سرو معترف گشتی
* گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
شعر کامل
حافظ
* به خاک پای تو سوگند و جان زنده دلان
* که من به پای تو در مردن آرزومندم
شعر کامل
سعدی