سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 413

1. آن نه رویست که من وصف جمالش دانم

2. این حدیث از دگری پرس که من حیرانم

3. همه بینند نه این صنع که من می‌بینم

4. همه خوانند نه این نقش که من می‌خوانم

5. آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست

6. عجب اینست که من واصل و سرگردانم

7. سرو در باغ نشانند و تو را بر سر و چشم

8. گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم

9. عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست

10. دیر سالست که من بلبل این بستانم

11. به سرت کز سر پیمان محبت نروم

12. گر بفرمایی رفتن به سر پیکانم

13. باش تا جان برود در طلب جانانم

14. که به کاری به از این بازنیاید جانم

15. هر نصیحت که کنی بشنوم ای یار عزیز

16. صبرم از دوست مفرمای که من نتوانم

17. عجب از طبع هوسناک منت می‌آید

18. من خود از مردم بی طبع عجب می‌مانم

19. گفته بودی که بود در همه عالم سعدی

20. من به خود هیچ نیم هر چه تو گویی آنم

21. گر به تشریف قبولم بنوازی ملکم

22. ور به تازانه قهرم بزنی شیطانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتی شبی به خواب تو آیم ولی چه سود
* چون من به عمر خویش ندانم که خواب چیست
شعر کامل
جامی
* ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
* از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
شعر کامل
سعدی
* سنگ اگر در مرگ عاشق خون نمی گرید، چرا
* بیستون از لاله نخل ماتم فرهاد بست؟
شعر کامل
صائب تبریزی