سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 424

1. من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم

2. کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم

3. بپرس حال من آخر چو بگذری روزی

4. که چون همی‌گذرد روزگار مسکینم

5. من اهل دوزخم ار بی تو زنده خواهم شد

6. که در بهشت نیارد خدای غمگینم

7. ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی

8. که بی وجود شریفت جهان نمی‌بینم

9. چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به

10. شب فراق منه شمع پیش بالینم

11. ضرورتست که عهد وفا به سر برمت

12. و گر جفا به سر آید هزار چندینم

13. نه هاونم که بنالم بکوفتی از یار

14. چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم

15. بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان

16. به هر جفا که توانی که سنگ زیرینم

17. چو بلبل آمدمت تا چو گل ثنا گویم

18. چو لاله لال بکردی زبان تحسینم

19. مرا پلنگ به سرپنجه‌ای نگار نکشت

20. تو می‌کشی به سرپنجه نگارینم

21. چو ناف آهو خونم بسوخت در دل تنگ

22. برفت در همه آفاق بوی مشکینم

23. هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی

24. چه حاجتست بگوید شکر که شیرینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عاشقان را از جمالت عید باد
* جانشان در آتشت چون عود باد
شعر کامل
مولوی
* برای خاطر غیرم به صد جفا کشتی
* ببین برای که ای بی‌وفا کرا کشتی
شعر کامل
محتشم کاشانی
* زردرویی می کشم چون نی ز همراهان خویش
* من که از ذوق سفر هرگز کمر نگشاده ام
شعر کامل
صائب تبریزی