سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 483

1. راستی گویم به سروی ماند این بالای تو

2. در عبارت می‌نیاید چهره زیبای تو

3. چون تو حاضر می‌شوی من غایب از خود می‌شوم

4. بس که حیران می‌بماند وهم در سیمای تو

5. کاشکی صد چشم از این بی خوابتر بودی مرا

6. تا نظر می‌کردمی در منظر زیبای تو

7. ای که در دل جای داری بر سر چشمم نشین

8. کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو

9. گر ملامت می‌کنندم ور قیامت می‌شود

10. بنده سر خواهد نهاد آن گه ز سر سودای تو

11. در ازل رفته‌ست ما را با تو پیوندی که هست

12. افتقار ما نه امروزست و استغنای تو

13. گر بخوانی پادشاهی ور برانی بنده‌ایم

14. رای ما سودی ندارد تا نباشد رای تو

15. ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را

16. نفس ما قربان توست و رخت ما یغمای تو

17. ما سراپای تو را ای سروتن چون جان خویش

18. دوست می‌داریم و گر سر می‌رود در پای تو

19. وین قبای صنعت سعدی که در وی حشو نیست

20. حد زیبایی ندارد خاصه بر بالای تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
* که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
شعر کامل
حافظ
* در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
* بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
شعر کامل
سعدی
* به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
* بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
شعر کامل
حافظ